رسته‌ها
مردی که رفیق عزرائیل شد
امتیاز دهید
5 / 3
با 1 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3
با 1 رای
برگرفته از متن کتاب:
در گیر و دار طوفان شدیدی که درگرفت، پیرزن هفتاد و پنج ساله ای با قد خمیده، عصازنان، بدن ضعیف و لاغر خود را بسوی بیغوله ای که مسکن او بود می کشید. این زن که تا لب گور بیش از گامی فاصله نمی دید، در دنیای شلوغ و پرجمعیت تنها و بیکس بود. هزار و پانصد میلیون کمتر یا بیشتر دور او بفاصله های دور و نزدیک زندگی می کردند ولی از میان اینهمه فرزندان آدم و حوا یکی با این زن درمانده و بیکس خویشی و آشنایی نداشت. باد زوزه می کشید و بیرحمانه شلاق سرد خود را بر صورت پرچین و چروک و بدن برهنه زن ناتوان می نواخت. صورت او آنقدر متشنج و منقبض بود که آینه وار دردها و مصائب جوراجور دنیا را یکجا و یکباره نشان می داد، گردن او که پوست سیاه و آویخته داشت، میان پیراهن چرکین وصله داری فرو رفته بود؛ پستانهای شل و آویخته اش با حرکات سست و بی اراده پاهایش تکان میخورد، مثل اینکه این وجود پیچاره، فاقد روح و قدرت بود یا همانطور که باد شدید، کاغذ سیگار را جلو می برد و بدر و دیوار میزند، دست توانائی او را جنبش و حرکت میداد - پیرزن نه درد داشت که بگرید و نه امید داشت که بخندد. حکم یک سنگ بیجان و بی حس را داشت. همانطور که مرتاض های هند در اثر تمرین و ممارست بدرد عادت می کنند، روی تخت خواب پرمیخ بآسودگی می غلطند، میان برف برهنه و بی لباس می خوابند، میخ آهنین بر سر خود میکوبند، غذا نمی خورند و آب نمی نوشند، پای بی حفاظ میان آتش سوزان می روند، دیگر سوز سرما و صدای باد او را آزار نمی داد و رنج را در وجود او بر نمی انگیخت، بدرد و رنج عادت کرده بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
88
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
terebi
terebi
1403/03/15

کتاب‌های مرتبط

گل آقا
گل آقا
4.4 امتیاز
از 8 رای
بحران
بحران
4.2 امتیاز
از 10 رای
توپ
توپ
4.5 امتیاز
از 49 رای
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
4.6 امتیاز
از 25 رای
بحر طویل های هدهد میرزا
بحر طویل های هدهد میرزا
4.7 امتیاز
از 61 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مردی که رفیق عزرائیل شد

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
مردی که رفیق عزرائیل شد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک